In GOD We Trust...

Happy Holy Anniversary

يه روزايي تو زندگي آدم پيش مياد كه آدم بدجوري به خدا بدهكار ميشه... يعني همچين سر تسليم جلوش فرود مياره كه كمرش بشكنه...چي ميشه گفت؟ يه روز ناز.. يه عصر عالي...با عشقت ميري سقاخونه...روزه اي....شمع رو كه روشن ميكني يهو صدا ميپيچه:
"الله اكبر الله اكبر..."
"االله اكبر الله اكبر..."
"اشهد ان لا اله الا الله...."
شمع كه وايساد سر جاش سرت رو بلند ميكني چشمت ميافته به "الله محمد علي فاطمه حسن حسين" و روبروت هم نوشته يا ابالفضل دستش رو فشار ميدي و تو دلت ميگي يا ابالفضل! يا ابا عبدالله! يا فاطمه زهرا! يا حسن! يا محمد! و يا علـــــــي! يا علي! يا علي! اين وصل را هجران مكن......................
بعد كه مياي بري يه پيرزن ناز و گيگيلي ميزنه به شيشت ميگه آقا ميشه من مستقيم تا يه جا بيام؟ مگه ميشه يه همچين لطفي رو رد كرد؟
و دست آخر بعد اين همه نشونه و بزرگي فقط جاي يكي خالي بود كه خودش يهو پيداش شد....ديگه امروز همه اونايي كه دوستشون دارم باهام حرف زدن.....و آخري هم گفت:
بيا تا گل بر افشانيم و مي در ساغر اندازيم................فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو دراندازيم
اگر غم لشكر انگيزد كه خون عاشقان ريزد...............من و ساقي به هم سازيم و بنيانش براندازيم
چي ميشه ديگه گفت ؟ غير از اينكه نوكرتم..كوچيكتم...بنده ام...
آره راست ميگي... داره بوي هات شكلات مياد اينجا.... اونم بدجوري.
………………….
…………….
……….
….
.

یک سال از اون روز گذشت... هیچوقت اون روز یادم نمیره، سرنوشت سازترین روز زندگی من، روزی که خدا تو رو به من بخشید.از اون روز مطمئن شدم مال منی، مطمئن شدم که اشتباه نکردم، فهمیدم که جنگی رو که شروع کردیم میبریم.
هیچوقت قیافه اون پیرزن مهربون یادم نمیره، خیلی ناز بود... واقعیتش شک دارم که اصلا تو این دنیا وجود داشته باشه... و اون فال... همیشه از خودم می پرسم چرا انقدر به من لطف کرد؟ نمیدونم چیکار کردم اما میدونم که هر کاری کرده باشم به من میلیون برابرش رو برگردونده. احتمالا کاری که کردم واسه اون طرف معنی زندگی رو داشته که منم اینجوری مزدم رو گرفتم.
........
همه چیز من! سالگرد پیوندمون به دست اسمهایی که روی دیواره و اون اسم پایینتر مبارک :xxxxxxxxxxxxxxxxxxx
خـــــــــــــــــیـــــــــــــــــلــــــــــــــــــــی دوست دارم :**********************