قهوه تلخ
 
منوی وبلاگ
صفحه اصلی
پست الکترونيک
XML
دوستان
بايگانی

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

[Powered by Blogger]

   

 Monday, October 17, 2005
 
ربّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ اذ هَدَیتَنا مِن لَدُنکَ رَحمَۀ
   
خوش به حال هر کدومتون که اینو دم اذان میشنوه...
خوش به حال هر کدومتون که با این صدا با بقیه دور هم جمع میشن و افطار میکنن...
خوش به حال هر کدومتون که با این صدا مادرتون بهتون میگه بیا و آب جوش براتون میریزه و خرما میذاره، افطار میکنین و میشینین پای برنامه تلویزیون که حتما یکی از کانال 3 و 5 چرت و پرت و فیلم فارسیه یکیش هم خنده دار! امیدوارم قدر این لحظاتتون رو بدونین و تا جایی که امکانش هست تداوم داشته باشند...
شروع ماه رمضون کلی نشونه داشت تو خیابون! ترافیک افطار، خلوتی بعد افطار، زولبیا بامیه های چرب، برنامه های سحر و افطار، پر شدن دختر های چرب تو خیابون انگاری که شهر همه فاحشه هاش رو بالا میاورد.. و .. و ... و....
اما اینجا همه چی همونه که چند وقت پیش بود... نه چند وقته همه جا کدو و جارو و تار عنکبوت گذاشتن و میگن هالووینه!!! فقط این نیست... شب عید هم میاد از این بدتر! اون بهار قشنگ و ماهی و هفت سین و خونه تکونی و سمنو و دید و بازدید و همه چی اونجاست، اما اینجا هیچی.... در عوض دو ماه دیگه اینجا میزنن و میرقصن که هورا سال نو و Merry Christmas و اینا اونم تو سرما!!
اینا یعنی چی؟ یعنی اینکه تو مال اینجا نیستی!! تو از اینا نیستی!! اونا هم از تو نیستن!! اونایی که اون بالاست شخصیت تو رو ساختن و با اونا بزرگ شدی. اونا یعنی تو!! من یعنی باورهام و وطنم و سنت ها و ... یعنی من خودم رو جا گذاشتم، باید عادت کنم کارهایی رو بکنم که مال من نیستن! یعنی بچه ام رو باید با باورهایی بزرگ کنم که مال من نیست! یعنی مرگ.....
ولی خوب گفته بودم که
.
.
.
برات میمیرم
 قهوه تلخ!   ||  3:02 PM