اي همه هستي من....
دلم يه همزبون ميخواست........يه قلب مهربون ميخواست
يه آدمي كه عمرشو..............بده تا پاي جون مي خواست
دلم مي خواست يكي بياد...............كه تا دلم به درد مياد
سر روي شونه اش بذارم.................غصه وغم به سر بياد
اوايل فصل خزون............................تو رو ديدم اي مهربون
با اون صدات بردي منو....................رسوندي تا حد جنون
ديدمت و شاد شدم............................از غصه آزاد شدم
تو پستي خودم بودم........................تو رو ديدم باد شدم
پركشيدم ز پستي ام...................شدي تمام هستي ام
از گرمي چشماي تو..................اسير عشق و مستي ام