قهوه تلخ
 
منوی وبلاگ
صفحه اصلی
پست الکترونيک
XML
دوستان
بايگانی

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

[Powered by Blogger]

   

 Monday, January 17, 2005
 
تريپل هم رفت!
   
اولين نگاهي كه از اين نگاه ها يادم مياد مربوط ميشه به تابستون 81. روي پله برقي هاي ترمينال 1 مهرآباد آروم ميرفت بالا و نگاهمون مي كرد. من و MH و تريپل هم نگاش ميكرديم. اشكي كه توي چشماش حلقه زده بود از اون فاصله هم پيدا بود. و روش رو برگردوند كه ما گريه اش رو نبينيم و رفت......
دومين نگاه مال زمستون 81 بود. هر دومون گريه ميكرديم. دستهامون رو با اينكه دلمون نميومد از هم جدا كرديم و نگاش كردم و بهش گفتم تا دكترا! اونم يه چشمك زد و رفت. من موندم و تريپل....
و اين نگاه آخر....
امروز بود. برگشت، نگاه كرد و دست تكون داد و رفت....
من موندم.... من موندم و جدايي از سه يار دانشگاهي...من موندم و فكر اينكه بايد برم يا نبايد برم.... من موندم و نگاه پر حسرتم به جاي پاهاي شما....من موندم و غم.... و اين زمزمه كه:
آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست..................................هر كجا هست خدايا به سلامت دارش


اومدی تو سرنوشتم، بی بهونه پا گذاشتی
اما تا قايقی اومَد، از من و دلم گذشتی
رفتی با قايق عشقت، سوی روشنی فردا
من و دل اما نشستيم، چشم به راهت لب دريا
ديگه رو خاک وجودم، نه گلی هست نه درختی
لحظه های بی تو بودن،
ميگذره!
اما به سختی....
 قهوه تلخ!   ||  9:48 PM